گذر روزها

ساخت وبلاگ
چند روزیه که باز هم وسواس مقایسه ی خودم با دیگران به جونم افتاده. چند روز پیش در یک محیط جدید، با آدم هایی برخورد کردم که ظاهراً پرفکت بودن. خوش لباس، ورزشکار، موفق در حرفه ی تخصصی، خوش اخلاق و خلاصه مجموعه ای از صفات خوب! البته مشاهدات من از این آدم ها در حد نصف یک روز بود. کاملاً باور دارم این مشاهده انقدر کم و الکیه که نباید من رو تحت تاثیر قرار بده. ولی از اونروز، انقدر حالم بد شده که هر کاری گذر روزها...ادامه مطلب
ما را در سایت گذر روزها دنبال می کنید

برچسب : خودت, نویسنده : daf-tar-che بازدید : 16 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 0:01

دوستش دارم،وقتي زبونش براي گفتن جملات ميگيره بيشتر...وقتي همش خوابه بازم بيشتر...وقتي حواسش پرته و نميشه تنها گذاشتش بيشتر خيالم راحته...وقتي حافظه ش ضعيف ميشه خيلي بيشتر خوشحالم...وقتي سسته و نميتونه حتي يه قدم راه بره،دلم براش پر ميكشه...وقتي هيچ چيز براش هيچ تفاوتي نميكنه،بيشتر دوست دارم بغلش كنم گذر روزها...ادامه مطلب
ما را در سایت گذر روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daf-tar-che بازدید : 78 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 9:26

خداي من هنوز خيلي كوچك است...خداي من هنوز مي تواند در قلبم جا بگيرد...خدايم هنوز آنقدر بالا نيست كه نشود ببينمش...قابل مشاهده ست...عجيب!

خداي من شايد هيچ وقت بزرگ نشود...همين اندازه برايم كافيست...بهتر است...بيشتر حسش مي كنم...در دسترس است...لازم نيست فكرم را پرورش دهم..با همين عقل كوچك هم ميشود دوستش داشت...كوچك است!

+ نوشته شده در  سه شنبه چهاردهم اردیبهشت ۱۳۸۹ساعت 21:38  توسط عسل   | 
گذر روزها...
ما را در سایت گذر روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daf-tar-che بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 9:26

مرور کردن بعضی چیزها که قبلاً اتفاق افتاده چقدر خوب است...چقدر نرم است...چقدر امیدوار کننده ست.... تصور چیزهایی که هنوز اتفاق نیافتاده هم خوب است...دلگرمی است...روحیه می دهد آدم را... . . یادمان دادند وقتی زخم خوردیم گریه نکنیم،زود خوب می شویم... یادمان دادند بعد از هر نا امیدی ،امید است... یادمان د گذر روزها...ادامه مطلب
ما را در سایت گذر روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daf-tar-che بازدید : 48 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 9:26

از وقتی که فهمیدم هرکس دچار یک سری پیش نویس های زندگی برای خودشه، دارم از آدمایی که نمایشنامه غمگینی رو دنبال می کنند دوری می کنم... می دونم که از تعداد دوستهای زیادم کم میشه ولی باور کنید خیلی راحت تر می شم. اینجور آدما حتی بهت فرصت نمی دن با دنیای واقعی مواجه بشی..همش میخوان جذابیت غم انگیزشون رو بهت نشون بدن...

تصمیممو گرفتم که برای خودم یه نمایشنماه دوست داشتنی بنویسم...به امید خدا

+ نوشته شده در  جمعه نهم مهر ۱۳۸۹ساعت 20:57  توسط عسل   | 
گذر روزها...
ما را در سایت گذر روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daf-tar-che بازدید : 74 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 9:26

انگار فقط باید صبر کرد تا حسابی جا بیفته...گرم بشه...شعله بگیره.

انگار فقط باید سکوت کرد تا اجازه بدیم کار خودشو بکنه...راه بره...پا بگیره.

شاید فقط باید بود...حضور داشت.

شاید باید حرف زد...قصه گفت...دلخوش بود.

انگار...شاید...باید....

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیستم بهمن ۱۳۸۹ساعت 23:0  توسط عسل   | 
گذر روزها...
ما را در سایت گذر روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daf-tar-che بازدید : 64 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 9:26

توی بعضی چیزها منطقم فلج میشه،هرچی فکر میکنم، هرچی خودم و موقعیتم رو با دیگران مقایسه می کنم اتفاقی نمیافته، انگار بعضی مسائل مثل میخ توی مغزم فرو رفته. از یه طرف دوست دارم بیشتر بدونم، از طرف دیگه میترسم این دانسته ها ذهنمو الکی مشغول حواشی کنه. از یه طرف مطمئنم و از طرف دیگه هی دچار تردید میشم...ن گذر روزها...ادامه مطلب
ما را در سایت گذر روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daf-tar-che بازدید : 19 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 9:26

منتظر اومدن ویزامون بودم تا رویه نوشتن توی وبلاگ رو دوباره از سر بگیرم تا شاید بتونم کمکی به دوستان بکنم. تصمیم من و همسر برای رفتن به استرالیا از اونجا بود که روزی از روزهای تابستان 91 و البته بعد از شکست خوردن پروژه ی کانادا رفتن ما، اسم کشور استرالیا در ذهنمون جرقه زد و فهمیدیم که اونجا هنوز نیاز گذر روزها...ادامه مطلب
ما را در سایت گذر روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daf-tar-che بازدید : 21 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 9:26

خیلی وقت بود که دوباره دوست داشتم بنویسم و فکر کردم چه جایی بهتر از وبلاگی که با اینترنت دایل آپ سر و تهش رو یاد گرفتم و ساختم و توش نوشتم؟ زندگی خیلی بالا و پایین و اما و اگر داره. این بزرگترین درسی بود که تا الان از زندگیم گرفتم. مهاجرت کردیم، یاد گرفتم تنهایی خرید برم، تنهایی رستوران برم و تنها ب گذر روزها...ادامه مطلب
ما را در سایت گذر روزها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : daf-tar-che بازدید : 16 تاريخ : چهارشنبه 10 خرداد 1396 ساعت: 9:26